آه ....
مشت می کوبم بر در
پنجه می سایم بر پنجره ها
من دچار خفقانم ، خفقان
من به تنگ آمده ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم
آی! .....
با شما هستم !
این درها را باز کنید
من به دنبال فضایی می گردم
لب بامی، سر کوهی، دل صحرایی
که در آن جا نفسی تازه کنم
آه ! .......